امشب 17 مهر 1391
سلام به روی ماهت عشقم
امشب با هم یه شب رویایی رو گذروندیم خیلی شبه قشنگی بود با هم رفتیم بیرون
اول رفتیم سینما واسه دیدن فیلم یه ساعت پای فیلم نشستم نه دلمون نه چشمامون اصلا به فیلم نبود دیدیم فیلم که نمیبینیم گفتیم بریم بیرون یه هوای تازه ای هم میخوریم
ساعت 8 شب بود که با هم اومدیم بیرون گفتیم دیگه برگردیم خونه که عزیزدلم من پیشنهاد دادی با قدم زدن آروم آروم بریم خونه گفتم باشه
واییییییییییی خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
هرچی از قشنگی امشب بگم کم گفتم اصلا نمیتونم توصیفش کنم بخدا زبونم بند اومده
شب خیلی خوب رویایی زیبا عاشقونه بی نظیر بود بهترین شب زندگیم
یه اتفاق جالب هم تو این شب برام افتاد چادر تو کیفم بود گفتم میثم چادر بزارم گفتی خیلی دوست دارم که چادر بزاری منم بی درنگ چادر گذاشتم خیلی خوشت اومده بود کلی ازم تعریف کردی شب خاطره انگیزی شده بود
فراموشش نمیکنم
تا بی نهایت واسه همیشه تا حد مرگ دوستت دارم همه زندگیم
نظرات شما عزیزان:
.gif)